اندیشیدن

در جامعه‌ای که همه افراد ساعات کوتاهی کار می‌کردند، غذای کافی داشتند، در خانه‌ای که حمام و یخچال وجود داشت زندگی می‌کردند و صاحب ماشین یا هواپیمای شخصی می‌شدند، بارزترین و مهمترین شکل نابرابری از بین می‌رفت. اگر ثروت مال همه می‌شد دیگر مایه برتری از بین می‌رفت. می‌شد تصور نمود در حالی که همه از نظر ثروت و آسایش با هم برابرند قدرت در دست طبقه ممتاز جامعه قرار گیرد. ولی در عمل چنین حکومتی پایدار نمی‌ماند زیرا اگر همه جامعه به نسبت مساوی از امنیت و آسایش برخوردار می‌گردیدند، گروه کثیری از مردم که بر اثر فقر استثمار شده بودند باسواد می‌شدند و اندیشیدن را یاد می‌گرفتند. دیر یا زود متوجه می‌شدند که اقلیت حاکم نقشی ندارند و آنها را از سر راهشان برمی‌داشتند.

کتاب: ۱۹۸۴
نویسنده: جورج اورول
ترجمه: صدیقه عیوضی​​​

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *