بهونه

دل بهونه می‌گیره، از این زمونه می‌گیره
بی تو پژمرده شده، شعله زبونه می‌گیره

خیلی دل، تنگ شده، در غم تو منگ شده
دل تو سنگ شده، با من در جنگ شده

عشق تو تو قلبمه، بی‌قرارم می‌دونی
هر روز با نگاه خود، منو تو غم می‌شونی

نمی‌دونم تو نگات، چه غمی نهفته‌ای
که به هیچکی حتی من، غمتو نگفته‌ای

گله دارم از همه، شب و روزم ماتمه
عکس تو اونم غمه، هر چی که بگم کمه

شب که از راه می‌رسه، غصه از در می‌رسه
بی‌قرار منتظرم، که شبم سر برسه

این دل آرروم نمیشه، دل که نیستش آتیشه
عشق تو واقعی نیست، خرده شیشه قاطیشه

چی میشه صدام کنی، بیای و پیدام کنی
تو چشام زل بزنی، از رو عشق نگام کنی

لحظه‌ای عاشق تو، بی غم تو ننشست
آینه دلش شکست، چشم از عشق تو نبست

حامد خانلو
۱۶ بهمن ۱۳۸۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *