نبودنت برای من، گران تمام میشود
دوریِ از تو ماهِ من، رنجِ تمام میشود
گرچه به خاطرت نیَم، خاطرت همدم من است
زردی چهرهی خزان، از سبب غم من است
سوی رقیب میروی، خنده به ناز میکنی
از چه به راز رفتی و با که نیاز میکنی
علت آفرینشم، در طلب تو بودن است
سهم من از وصال تو، نامدن و نبودن است
تاب سیاه موی تو، چون که کنار میرود
از دل سرسپردهام، تاب و قرار میرود
تا که نگاه جاذبت، مست و خمار میرسد
همچو مثال مولوی، شه ز شکار میرسد
عشق تو همدم من و یاد تو هر دم من است
ترس نبودنت مها، باعث ماتم من است
سوی دگر نگه کنی، روز مرا سیه کنی
با دل بیگنه بد و عمر مرا تَبَه کنی
درد تو و دوا تویی، آه من و نوا منم
گر نظری بما کنی، از همه غم رها منم
حامد خانلو
۲۲ اسفند ۱۳۹۹