حامد خانلو

روزای ابری

عشق تو روزای ابری رو به یادم میاره
کوچه‌های تنگ شهری رو به یادم میاره

شهری که تو خونه‌هاش غصه نبود
واقعی بود عشقمون قصه نبود

روزا و شباش چه دوست داشتنی بود
مثل ما روی زمین هیچکی نبود

حس خواستنت هنوزم تو دلم شعله‌وره
هی میخوام فراموشت کنم ولی بی‌ثمره

چه غمی گذاشتی رفتی توی قلب بیقرارم
هنوزم مثل گذشته حسمو بیاد میارم

توی تقویم خیالم خاطرت خیلی عزیزه
یاد چشمای قشنگت ذهنمو به‌هم می‌ریزه

رفتی اما دل زخمیم به نگاه تو دچاره
یاد خاطر عزیزت منو آروم نمیذاره

حامد خانلو
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴

چشمای تو

رنگ چشای قهوه‌ایت، تموم دنیای منه
رسیدنِ به این چشا، تموم رویای منه

چشمای ناز و دلربات، معنی زندگی میدن
وقتی نگاشون می‌کنم، منو به بندگی میدن

درخشش چشم تو رو، ستاره‌ها هم ندارن
به آسمون خیره بشی، خورشید و ماه کم میارن

چه ساده عاشق می‌کنه، قلبمو یک نگاه تو
دلم رو جادو می‌کنه، مردمک سیاه تو

نگاه دلنشین تو، گرم و پر از حرارته
چطور توصیفش کنم، خیال نکن که راحته

برای توصیف نگات، واژه‌ها تقصیر ندارن
چشمای تو یه معجزه‌ست، قدرت تعبیر ندارن

با داشتن چشای تو، غمی تو عالم ندارم
چشمات دنیای منه، چیزی دیگه کم ندارم

تو خواب و تو بیداریام، فقط تو رویای توام
نگاهتو ازم نگیر، عاشق چشمای توام

حامد خانلو
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳

آتش عشق

عشقت آتیش زد و برد این دل بی‌تاب منو
توی انتظار گذاشت چشمای بی‌خواب منو

یه روزی با یک نگاه قلبمو لرزون کردی
دلمو بردی و دنیامو دگرگون کردی

اون نگاه گرم تو، تو قلبم آشیونه کرد
حس خوب عاشقی توی دلم جوونه کرد

نازنین از تو چشات خیلی چیزا خوندم من
به تو وابسته شدم، به پای تو موندم من

کی میاد روزی که دستاتو تو دستم ببینم
سرتو رو شونه‌های پیر و خستم ببینم

اون روز انگار توی دنیا دیگه سختی ندارم
غیر تو برای هیچ‌کس دیگه وقتی ندارم

شهر ویرونه قلبم با تو آباد میشه
دل از هرچی غمه با بودنت آزاد میشه

حامد خانلو
۱۵ خرداد ۱۳۸۴

بهونه

دل بهونه می‌گیره، از این زمونه می‌گیره
بی تو پژمرده شده، شعله زبونه می‌گیره

خیلی دل، تنگ شده، در غم تو منگ شده
دل تو سنگ شده، با من در جنگ شده

عشق تو تو قلبمه، بی‌قرارم می‌دونی
هر روز با نگاه خود، منو تو غم می‌شونی

نمی‌دونم تو نگات، چه غمی نهفته‌ای
که به هیچکی حتی من، غمتو نگفته‌ای

گله دارم از همه، شب و روزم ماتمه
عکس تو اونم غمه، هر چی که بگم کمه

شب که از راه می‌رسه، غصه از در می‌رسه
بی‌قرار منتظرم، که شبم سر برسه

این دل آرروم نمیشه، دل که نیستش آتیشه
عشق تو واقعی نیست، خرده شیشه قاطیشه

چی میشه صدام کنی، بیای و پیدام کنی
تو چشام زل بزنی، از رو عشق نگام کنی

لحظه‌ای عاشق تو، بی غم تو ننشست
آینه دلش شکست، چشم از عشق تو نبست

حامد خانلو
۱۶ بهمن ۱۳۸۳

باور

یادمه روزی که عاشقت شدم
فکر می‌کردم دیگه لایقت شدم

پا گذاشتم تو یه دنیای دیگه
فکرم از تو نمی‌رفت جای دیگه

با صدات قلبمو لرزون کردی
همه دنیامو دگرگون کردی

رنگ چشمات دلمو تکون می‌داد
معنی عشقو بهم نشون می‌داد

پا به پای همدیگه تو جاده‌ها
کم میشد برای ما فاصله‌ها

بهترین نغمه واسم صدای تو
برا من بودی و من برای تو

ولی حیف که دست سرد روزگار
نگذاشت اوضاع بمونه برقرار

دیگه دستات توی دستم نبودن
خاطراتت پیش من مونده بودن

گرچه چند مدته از تو دور شدم
اون قَدَر درد کشیدم صبور شدم

از پیشم رفتی و باورم شده
تنها موندن دیگه عادتم شده

حامد خانلو
۱۰ بهمن ۱۳۸۳