امید

تا زمانی که زندگی هست، امید نیز هست. به قطع و یقین می‌گویم تا زمانی که قلب یک انسان می‌تپد، تا زمانی که تنش زنده است، اجازه نخواهم داد موجودی که دارای موهبت فکر و اراده است، خود را به ورطه‌ی ناامیدی بکشاند.

کتاب: سفر به مرکز زمین
نویسنده: ژول ورن
مترجم: فرزانه مهری​​

اشتباهات

این اشتباهات هستند که علم را به وجود آورده‌اند، اما اشتباهاتی که انجامشان مفید است، چون باعث می‌شوند قدم به قدم به حقیقت نزدیک‌تر شویم.

کتاب: سفر به مرکز زمین
نویسنده: ژول ورن
مترجم: فرزانه مهری​

لکنت

بی‌آنکه بخواهم تظاهر کنم باید بگویم پروفسور لیدن براک مرد خوبی بود، ولی هرچه زمان می‌گذشت بیشتر به صورت یک آدم غیرمعمولی در می‌آمد. او استاد دانشگاه یوهانیوم بود و هرگاه که از حالت معمولیش خارج می‌شد مقاله‌ها و نوشته‌های علمی خود را در زمینه معدن‌شناسی فراهم می‌کرد. متاسفانه عموی من نمی‌توانست به خوبی اشخاص دیگر حرف بزند. زمانی که مقاله‌هایش را برای حاضرین می‌خواند یا سخنرانی می‌کرد، اغلب به‌طور ناگهانی زبانش به لکنت می‌افتاد و آن‌وقت برای اینکه کلمه مخصوصی را ادا کند دچار زحمت می‌شد و دهانش طوری باز می‌ماند که انگار می‌خواهد برای موضوع مهمی سوگند بخورد.

کتاب: سفر به مرکز زمین
نویسنده: ژول ورن
مترجم: فرزانه مهری​

درون زمین

دو روز از مارپیچ‌های تنوره به سمت پایین می‌رفتیم. هشت کیلومتر دیگر به درون زمین رفته بودیم و بیست‌وچهار کیلومتر از سطح دریا فاصله داشتیم. روز بعد، تنوره شیب کم‌تری به خود گرفته بود و راه آسان‌تر می‌نمود. گرچه کمی خسته شده بودیم ولی کاملاً تندرست بودیم و هنوز به جعبهٔ کمک‌های اولیه نیاز نشده بود. پروفسور هر یک ساعت یک‌بار، وضعیت را با استفاده از دستگاه‌ها بررسی می‌کرد. سنجیدن دقیق موقعیت‌مان برای او آسان بود. بعدها این اطلاعات در گزارش سفرمان ثبت شد. تا آن زمان دویست کیلومتر به سمت جنوب شرقی اسنفلز رفته بودیم و اکنون اقیانوس اطلس، درست بالای سرمان قرار داشت. دیگر نگران نبودم و به‌ندرت به خورشید، ستاره‌ها، ماه، درخت‌ها، خانه‌ها و شهرها فکر می‌کردم. در روزهای بعدی شیب‌های تندتر ما را به مرکز زمین نزدیک‌تر کرد. بعضی روزها بین شش تا هشت کیلومتر پایین‌تر می‌رفتیم. روزها و روزها به رفتن ادامه دادیم.

کتاب: سفر به مرکز زمین
نویسنده: ژول ورن
مترجم: فرزانه مهری